1- Birdbrain: ابله، تهی مغز 2- To have a bird's eye view: روشن تر شدن یک موضوع وقتی از آن فاصله می گیریم 3- A little bird told me: "کلاغه برای من خبر آورد"، مطلع بودن از خبری بدون افشای منبع آن
"اسب" در اصطلاحات انگلیسی
1- To eat like a horse: پرخوری بی اندازه، به اندازه زیاد غذا خوردن 2- Straight from a horse's mouth: شنیدن موضوعی از یک منبع موثق 3- To flog a dead horse: "به اسب مرده لگد نمی زنند"، آدم بدبخت را نباید بیشتر آزار داد